درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

بزغاله

دیروز... با همکلاسی های دوره لیسانس دسته جمعی رفته بودیم پارک ساعی... یکی از بچه ها کمی دیر اومد زنگ زد گفت کجایید؟... گفتیم پیش هشت پا:دی.... بعد دیگه راحت پیدامون کرد.... راه میرفتیم... و حرف میزدیم... یه دختری داشت با آهو عکس میگرفت!... کمی اونورتر بزغاله بود!... به یکی از همکلاسیا گفتم این دختره حتما اسمش آهوئه!... تو نمیخوای با بزغاله عکس بگیری.... :ا 

 

 

یه گروه پسر دختر... رو میز ۴نفره نشسته بودن... ورق بازی میکردن و سیگار میکشیدن... بعد یهو یکی از دخترا... پاشد... با سرعت خیلی خیلی زیادی میدوید... بعد یه پسره با سرعت خیلی خیلی زیادتری دنبالش میکرد... مثل خونخوارهای تو فیلم توالایت بودن!!... ما هم مث بچه مثبت ها رو نیمکت نشسته بودیم پیراشکی میخوردیم!.... و حرف درسی میزدیم!....

نظرات 3 + ارسال نظر
عبدالکوروش دوشنبه 29 فروردین 1390 ساعت 23:40 http://www.potk.blogfa.com

یعنی من کشته مرده ی اون حرفای درسیتون هستم!
حکمأ چشاتون هم همش تو کتاب بوده و هیچ بهشون نیگا نمیکردین.
میگم تصادفی ندیدین چی بازی می کردن؟
حکم بازی می کردن یا شلم یا مارک؟
مارک سیگارشون چی بود؟
چی تنشون بود؟
ببینم آخرش پسره دختره رو گرفت یا نه
واسم خصوصی بذار ببینم چیکار کردن بالاخره!

فاطمه سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 00:16

الی نامرد تک خوری
پس من چییییییییییییییییییییییییی؟!!!!!

خیلی جات خالی بود!!....

اتفاقا همش از تو حرف زدیم!...

محسن از دنیای دوست داشتنی سه‌شنبه 30 فروردین 1390 ساعت 21:44

برره هم یه میدون بز داشتا.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد