سایه ها
دست هایم محکم چیزی را چسبیده اند
در حالی که به پیش میروم نا آرام...
سایه هایی از روبرو خود را محکم میکوبند
سایه هایی که چهره ای ندارند
ابریشمان تاریک
سمتی را میکوبم گاهی سمت دیگر را
مسیر کجاست؟نه نوری هست و نه نشانی
چهره ها کجایند؟من سایه نمیخواهم
همین بالایی اما یکم سبک تر
زندگی من شده مث ماشین سواری تو بیابون
بیابون که نه یه جاده که سرو ته نداره
تو ماشین با سرعت حرکت میکنم و فرمون رو چسبیدم
سایه هایی رو که بی چهره و سیاه،تاریک تر از سیاه اند رو در دوسمت جاده میبینم.
گاهی میپرن وسط جاده و پخش میشن رو شیشه و من میبینم که چهره ندارن
گه کاهی هم با ماشین میکوبم به اونا،سمت چپ یا راست
انقدر نرمند که انگار موجودیت ندارن،ولی دارن
سرو ته جاده معلوم نیست معلوم نیست از اینور باید اونور برم یا از اونور به اینور
نه نوری هست نه ستاره ای،نه نشانه ای که حداقل برم سمتش
تو این سایه ها دنبال صورت میگردم،
نه سایه میخوام نه تاریکی
منبع:merhan
قشنگ بود اما کمی سیاه !
سلام.نمی دونم دربارم چه فکری دارید ولی خواستم بگم یه وبلاگ واسه خودم درست کردم اگه خواستین تشریف بیارید.اینم آدرس:
http://man7089.blogfa.com/