روز قبل از امتحان... رفتم پیش علی جون.. بهش گفتم که من خیلی درس خوندم دوست دارم ۲۰ بشم!... از امتحانای شما میشه ۲۰ گرفت؟.... علی جون خندید و گفت اگه خوب خونده باشی میشه!... فرداش سر امتحان... اومد بالای سرم و آروم با نیش تا بناگوش باز شده گفت ۲۰ میشی دیگه؟... منم پر رو!... بهش گفتم اگه بهم بگید تو این تابع تبدیل از کدوم قسمت باید فاکتور گرفت که صورت و مخرج به سینوس تبدیل بشه آره!!... گفت نمیخواد به سینوس تبدیلش کنی... بزار همینجوری باشه!!... امتحانو دادیم... بعد امتحان رفتم پیشش گفتم علی جون من حرفمو پس میگیرم.... از امتحانهای شما میشه پاسی گرفت!!... باز خندید!!!....
.
.
.
غروب... بارون خیلی آروم مث شبنم میومد... هوا فوق العاده بود... با بچه ها شام رفتیم سپید... جدیدا علاقه ی شدیدی به سپید پیدا کردیم!!... بچه ها هم همیشه پایه...
حالا امتحان خوب بود؟؟؟ نمره اول کلاس میشی که پیش علی جون رو سفیدمون کنی؟
این روزهای با هم بودن واقعا قشنگه خوش باشین همیشه
اوهوم... بد نبود...
مرسی غزال جان
سلام الی جون
خوشحال شدم که امتحانت رو خوب دادی. امیدوارم تا آخرش همیشه راضی از سر جلسه امتحان بلند شی.
سه روز پیش فاطی گفت فردا یه امتحان خیلی سخت دارم برام دعا کن. این همون امتحان بود؟
علی جون استاد کدوم درستونه؟
نه!.. فاطی به درس خیلی ی ی ی سخت داشت... ولی خیلی ی ی ی خوند... فکر کنم عالی داده....
علی جون پردازش سیگناله... فاطی باهاش کلاس نداره...
بچه ها هم همیشه پایه؟؟؟
بچه ها رو تا جایی که میشناسم هیشوخت پایه نبودن!!!!
با کیا میپری؟؟؟؟
با زهرا و سارا دیگه....