درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

حرف های ناشیانه

از چند هفته پیش... گلی ازم خواسته بود براش ساعت بخرم... چند روز یه بار زنگ میزد.. میگفت آجی ساعت خریدی؟... منم بهش گفته بودم که چند تا ساعت انتخاب کردم... باید برم و یکیشونو برات بخرم و این روند ادامه داشت... و یه روز که گرم درس خوندن و حسابی کلافه بودم زنگ زد گفت آجی ساعت برام خریدی؟... منم دق و دلیمو سر گلی بیچاره خالی کردم و گفتم تو فقط واسه ساعت به من زنگ میزنی بچه!!... و پشت تلفن یه دعوای جانانه کردیم و گلی تلفنو بدون خدافظی قطع کرد!!... چند روز بعد اس ام اس داد و گفت به اندازه ی تمام ستاره های آسمون دلم برات تنگ شده آجیه بد اخلاق!!... منم برای اینکه از دلش در بیارم... زنگ زدم و بهش گفتم برات ساعت خریدم و تمام نشونی های ساعتی که قصد خریدشو داشتمو بهش دادم... ولی متاسفانه دیروز رفتم ساعته را بخرم!... به فروش رفته بود!!... دیگه هم اصلا از اون ساعتا نداشت... با خودم گفتم لعنت به دهانی که بی موقع باز شود!!....

نظرات 2 + ارسال نظر
سید رضا یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 ساعت 09:01 http://srsreza.blogfa.com

سلام.دلت میاد گلی را اذیت کنی؟ خیلی گله.اذیت نکن.خودم براش ساعت بخرم؟

سلام!

براش خریدم!!... ولی خب!.. اصلا اونی نیست که نشونیاشو بهش داده بودم!!

دختراردیبهشتی یکشنبه 25 اردیبهشت 1390 ساعت 21:31

یه فیلم بیا..بگو این خیلی خوشگلتر بوده بعدن دیدمش..کلی با فروشنده چونه زدم تا راضی شده اینو بم داده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد