درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

چه میکنه دوری:دی

دیشب برای گلی تولد گرفته بودن.... گلناز زنگ زد... گفت سلام آجی... بعد زد زیر گریه!... یه ریز گریه میکرد نمیتونست حرف بزنه!!... بعد تو گریه گفت زنگ زدم صداتو بشنوم کاش امشب بودی!!... گوشی را زدم رو اسپیکر... من و زهرا کمی براش دلقک بازی دراوردیم تا بخنده اصلا راه نداشت...!!... یه ریز گریه میکرد!... بعد قطع کرد!... منم کلی براش اس ام اس فرستادم!... چند دقیقه بعد مثلا آروم شده بود... دوباره زنگ زد... باز میدونستم آروم داره گریه میکنه... گفت آجی خیلی دلم برات تنگ شده و امشب خیلی جات خالیه... بهش گفتم کادو چی بهت دادن ناقولا؟.. نصف مال من نصف مال تو... با گریه گفت آجی چرا نصف... همشون واسه خودت:دی..

نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی یکشنبه 26 تیر 1390 ساعت 18:59 http://spantman.blogsky.com

سلام
به به می بینم که حسابی از آب گل آلود ماهی گرفتی
حالا چی گیرت اومد
؟
خواهرت مگر کجاست؟

خواهرم یه چند کیلومتری باهام فاصله داره

هیچی گیرم نیومد... حالا دورم عزیز شدم:دی

محمد دوشنبه 27 تیر 1390 ساعت 10:59 http://birnaimage.aminus3.com/

هههههههههه بیین الی جان فکر کن وقتی نیستی واست گریه میکنن ولی من وقتی هستم همه از دستم گریه میکنن بسکه آتیش میسوزونم همه از دستم کلافه شدن.

دلم واسه آبجی کباب شد آخه میدونم چقدر آبجیا به وجود همدیگه احتیاج دارن اصلا جونشون به هم بسته اس.

ببخشید که من پر رو هستم همه جا کامنت میذارم یه موقع اگه جسارت کردم منو ببخش.

کامیاب باشی.

پسر دزفولی پنج‌شنبه 30 تیر 1390 ساعت 04:59 http://pesardezfuli.blogfa.com/

منم شب میلاد امام زمان این طوری شدم........زار زار گریه کردم......بعضی اوقات آدم یه جوری میشه ........فک می کنه هیچی براش ارزش نداره..........حتی کادوهایی که بهش دادن.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد