از اونجایی که دوستان از روزمره های ما و حرف های تکراریمان خسته شده اند... منم که بلد نیستم جز روزمره چیز دیگه ای بنویسم.... گفتم محض تنوع و رفاه حال خواننده های عزیز... روزمره های متفاوتی تقدیمتان کنیم...
از ۱۰ نفری که لطف کردن و قبول کردن و روزمره فرستان خیلی خیلی ممنونم...
منتظر روزمره ی دیگر دوستان نیز میباشیم....
ای ول
الان شروع میکنم به خوندن
لطفا
به برترین جازه بده خب
ناگفته نمونه که من کلی تلاش کردم تا این الی خانوم راضی شه و روزمره ها رو بذاره!
هم بخاطر تو آپ کردم هم به خاطر صادق!
الی جان نزن تو ذوقمون دیگه! یه 4تا جمله پر انرژی می نوشتی که ما حمله کنیم سمت روزمره ها... خداییش حس برام نموند کلیک کنم روشون با این همه انرژی منفی ای که از راه دور بر من گسیل شد!!
متوجه شدی:(
شرمندم... اینا رو گذاشتم تا خودم یه چند روزی استراحت کنم:(
خیلی طرح جالبی بود... همه رو خوندم!
ولی بعضیاش اندکی از روزمره خارج شده بود و تبدیل شده بود به: چندروز مره!!!
حالا رای بدیم!
مریم خانوم عالی بود! محمد خوب بود!مهدی بد نبود! صادق تابستونه بود!
پ.ن و مسعود رو هم نمیشناختم ولی خوب بودن...
محسن احساساتی نوشته، آقای سبزقبا شاکیه!! ، آقای جهان پناه به سبک آدم بزرگا!!
آرونم که دوستان باید نظر بدن!
بازم خواستی، بگو!!! هنو دارم!
فک کنم کسی روزمره منو نخونده از بس طولانیه...!
خوبه . کار جالبی شده .
هر چند وقتی یه بار این کارا تو وبلاگ خوبه . وبلاگ رو از یه نواختی بیرون میاره .
در مورد روزمره های دوستان :
پ.نون یه روزمره کاملن کاری و اداری . خوب بود .
آقای سبزقبا هم کاملا اعتراضی ( که صد البته حق دارن البته ! ) . تا دلتو بخواد از این چیزا هست . هیچ کاریشم انگار نمیشه کرد !
مهدی هم خوب بود . سیگار بهمن ؛ کوره آجرپزی !!!
صادق هم که روزمره شو دیدم یه کمی به روزمره داداشم شباهت داشت ! البته قسمت بیست و چهارش !
محمد هم که وقتی خوندم خیلی جالب بود . تو چند خط خیلی قشنگ و با احساس نوشته بود .
مریم خانوم هم که مثل همیشه عالی بود . خصوصن اون جمله ی خواهر زاده اش : من تو ماشین بابام هم کمربند نمیبندم ! ضمنن مریم خانوم من خوابو دیدم خیلی نازه ! تازه پریدنش رو هم دقیقن هممون حس کردیم حتمن ! هر چند ندیدیمش !
مسعود هم قشنگ بود . دستش درد نکنه . یاد یه خاطره ای افتادم با پسر عموم افتادم رو موتور ! 2 تا مون هم زمان پشت سرمونو نیگا میکردیم یه لحظه دیدیم داریم به یه پراید نزدیک میشیم ! و سر نشیناش زل زدن بهمون ! البته با حالت تعجب زیاااادد !
آقای جهان پناه هم زیبا نوشته بودن . این خانم شیرزاد هم دستش درد نکنه ! خوب آبروی ما رو حفظ کرده !
آرون , آرون هم عالی بود .خوندن روزمره های یه خبرنگار هم میتونه جالب باشه ها! خصوصن که خبرنگار ورزشی باشه ! جومونگ کیه ؟؟؟ حالا منوچ اومده بود چی بگه !
حالا همه اینا بماند ! " معاونت فنی مهندسی اداره کل تربیت بدنی استان " درباره تنها استادیوم شهرمونو چی گفت ؟ غیر از اون ؛ قرار نیست شهرمون دوباره تیم داشته باشه ؟!
دست الی هم درد نکنه همه اینا رو یه جا جمع کرد .
دست بچه ها هم مرسی که لطف کردن و نوشتن .
در مورد روزومره منم دوستان باید نظر بدن خب !
البته یکی از دوستان ( آرون ) نظر دادن خب !
منم به سبک آرون نظر دادم ! اینجوری انگار بیشتر تو چشم میاد !
تازه کامنتای تو هم زیاد میشه کلاس داره !
راستی اگه ممکنه دوباره هم شاید من بفرستم از اینا ! انگار بد نیست !
خانم "شیرزاد" هم همچنان داره هنرنمایی میکنه !
مرسی خانم شیرزاد
سلام
هنوز نخوندم ولی می خونم
از آرون ممنونم
سلام
همه رو خوندم
فکر کنم بیشترشون روزمره نویسی نبودن شایدم علتش تکرار روزهامون باشه
همین الان یه پست در این رابطه نوشتم
از لطف دوستان ممنونم .من هم از خوندن نوشته های همه لذت بردم
سلام به همه دوستان . من که روزمره های همه رو خوندم . حتی مال شما رو آرون جان . نمی دونم شاید من اینجور بودم ولی خودم و نتونستم جای هیچکدوم از دوستان تصور کنم ، الا آرون . چون یه زمانی خودم هم درگیر پیدا کردن خبر و مطلب و ...بودم . ولی در هر صورت همین برنامه ها هستند که باعث میشن انسان کمی از پیله های که درست کرده دور خودش بیرون بیاد .
الی جان اجازه هس جواب بدم؟
از خیر جومونگ بگذرید که نشناسینش برا خوتون بختره! همینقد بگم که یه پسره سال بالاییمونه
منوچ رو نمیدونم چی گف. نرفتم تو بینم چه خبره...
تنها استادیوم شهرمون:
حتا یک ریال از اعتبار مصوب تخصیص نیافته است!!
این تیتری بود که برا این خبر انتخاب کردم...
و اینکه ما استادیوم نداریم، اسپانسر نداریم، تیم میخایم برا چیمون؟
همه رو خوندم
بنظرم همه خوب بودن
الان ناراحتم که چرا مال من با بقیه فرق داره !
شاید اگاه مثل بقی مینوشتم بهتر بود نه ؟
نه اتفاقا خوبه که
هم آدمو به یاد فیلم ساو1 میندازه...
هم اینکه متفاوته
جدی؟
اصلا بش توجه نکرده بود که آدم یاد این فیلمی میوفته
:دی
راستی توجه کردی اول شدم ؟ :دی
فیلمو از روی این روزمره ی تو ساختن مسعود...
توجه؟... اول؟... تو؟... من چیزی یادم نمیاد پسرم!...
پیریه و آلزایمر و...
اینا چه بچه های خوبی بودن.
مثل من انقد بد نبودن که ننویسن
واه واه واه
من با تو قهرم(آیکون قهر با نرگس)
الییییییییی من خجالت منددددددددد...میدونی که چرا...
بذار به حساب شوتی
چرا وبلاگ محسنبک اونهمه اسمایلی داره تو نظراتش؟؟تو هم بذار
چرا من نمی توانم بخوانمشان ؟!!
دانلودشان کنید... فایل ورد هستند!
سلام به به اینجا روزمره بازار هست چه کردی الی
جای اسم من تنها خالیه منم آپدیم بیا بخونم.
با شما نیز قهرم:(
سلام
ممنونم از اینکه انجامش دادی
کم و بیش خوندم