درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

روزمره

ساعت ۳ رسیدیم... نصف شبی کلی آدم تو خیابون بود... از خیابان قلعه گذشتیم... بوی روغن سوخته ی سمبوسه فروشی ها خیابونو عطر آگین کرده بود... هوا هم خوب بود... گرم نبود:دی... من خوابه خواب بودم... چشمام باز نمیشد که فضا را بررسی کنم... رسیدم خونه.... رفتم ملتو بیدار کردم... بعد دیگه حرف زدیییییییم تا سحر... خیلی حس خوبی بود... خیلی ی ی ی ی... 

 

دیروز... هزار جا کار داشتم... عمو گفته بود میخواد زود حرکت کنه و اگه کارم طول بکشه منتظرم نمی مونه... از کله ی سحر اینور اونور بودم... بابا چند جا کار داشت براش انجام دادم... خودمم کلی کار نصفو نیمه داشتم که باید تمومشون میکردم... روز سختی بود کلا!!... این وسط گلی زنگ زده... میگه آجی یه کاری ازت میخوام نه نگو... میگم امر بفرما!... میگه خرسم خونه ی دایی حمید جا مونده لطفا برو برام بیارش!!(خواهره داریم؟)

  

عصر رسیدم خونه.... با خودم گفتم باید برای شام توی جاده یه فکری کنم!... از طرفی اصلا وقت نبود که چیزی درست کنم... رفتم سوپر سر کوچه... چند بسته الویه ی آماده خریدم:دی.... بعدش دیگه عمو اینا اومدن دنبالم... تو جاده بودیم... بهشون گفتم براتون الویه درست کردم!... اونا هم باور کردن:دی... منم صداشو بالا نیاوردم:دی... بعد دیگه ساندویچ درست کردم بهشون دادم... اونا هم تعریف:دی... چه دستپختی و این چیزا... بعدش دیدم جدی جدی باور کردن!... بهشون گفتم که دستپخت سوپر سر کوچموم بود:دی... و هیچ مسئولیتی در قبلا زنده موندنتون به عهده نمیگیرم:دی... 

 

دیروز تو جاده وقتی دیدم مودمم آنتن داره خیلی خوشحال شدم:دی... در جا آپ کردم:دی... 

 

هنوز از خونه خارج نشدم...و... آفتاب و دمای هوا را بررسی نکردم:دی... تجزیه تحلیل های بعدی متعاقبا با سمع و نظر شما دوستان گرامی خواهد رسید... 

 

پ ن: الان داشتم لینک نازخاتون و مهدی جهان پناهو به لینک های وبلاگم اضافه میکردم... تو دلم به نازخاتون میگفت آخه این اسم کوتاه چی بود انتخاب کردی:دی... من باید به تعداد اونایی که اسمشون از تو بلند تره رو لینکت کلیک کنم که بالابره!.... با هر سختی ای که بود لینک نازخاتونو بالا بردم.. نوبت به آقای جهان پناه رسید... اسمشو طولانی نوشتم که همون پایین بمونه:دی

نظرات 9 + ارسال نظر
نازخاتون چهارشنبه 26 مرداد 1390 ساعت 20:20 http://nazkhatoon.blogfa.com

عجب‌هااااا،ببین چه منت میذاره.یه لینک کردی هااااا.
این دیگه چه روشیه.خوبه من بلاگفا عضوم از این دنگ و فنگ ها ندارم دیگه.
خب منم به اسم:یادددددددداشتهایییییییی ییییییییک مدیییییییر ببببببببیکارررررررر((((ناززززززززززززخاتون))))لینک می‌کردی.اینجوری ته ته می موندم

عه!... حالا میگی؟.... اون همه کلیک کردم رو اسمت!

آرون شید چهارشنبه 26 مرداد 1390 ساعت 21:04 http://www.aron.parsiblog.com/

من مطمئنم کامنتمو اینور نوشتم...
میخای دیوونم کنی؟!

ای بابا!... چی بگم والا!

مسعود پنج‌شنبه 27 مرداد 1390 ساعت 00:30

الی تو کجایی ؟
مطمئنی امدی دز؟

بله مطمئن میباشیم مسعود جان

نقش دیوار دلم پنج‌شنبه 27 مرداد 1390 ساعت 01:20 http://naghshe-divare-delam.blogfa.com

شب اولی که خونه بودی گلی نخواست بخوابه تو بغلت!

:دی... چرا اتفاقا... ولی سرماخورده بود من پیشش نخوابیدم

مهدی جهان پناه پنج‌شنبه 27 مرداد 1390 ساعت 12:43 http://mjpa.blogfa.com

اتفاقا کار بسیار جالبی کردی که ما رو گذاشتی همون پایین ها . پایین باشی خیلی بهتره . اگه افتادی خیلی بلا سرت نمیاد . راستی خوش آمدی . بابت نظرت بسیار ممنون هستم . به نکته ای اشاره کرده بودی که یادم رفته بود.

دختراردیبهشتی پنج‌شنبه 27 مرداد 1390 ساعت 16:58

هوا تو ماه رمضون نسبت به قبلش خییلی بهتر شد..
بقیه نظر رو نمیشه در جمع بیان کرد

آرون شید پنج‌شنبه 27 مرداد 1390 ساعت 17:37 http://aron.parsiblog.com

من که میدونم آیکیوت خیلی بالاس ...پسنمیگم!
خودت میدونی منتظر چیم!!!دی:

نه والا!

پایینه آیکیوم... خودت که بهتر میدونی

مریم جمعه 28 مرداد 1390 ساعت 01:24 http://mosafer777.blogfa.com

سلام
رسیدن بخیر این همه زحمت کشیدی واسه نازخاتون آخرشم یه بار میاد و دیگه پیداش نمیشه

حالا تو اون پست چی رو خواستی ازم پنهون کنی راستشو بگو

محمد(عکاس باشی) شنبه 29 مرداد 1390 ساعت 09:51 http://birnaimage.aminus3.com/

سلام الی جان.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد