درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

لوبیا

بابا از دز اومده..... 

 

لوبیا آورده....  

الان لوبیا رو گازه داره میپخه:دی....  

خونمون به شدت بوی لوبیا گرفته:دی.....  

دارم حال میکنم با بوش:دی  

 

به یاد روزهایی که وقتی با بوی لوبیا از خواب بیدار میشدم همش به مامان غر میزدم:دی 

 

نظرات 6 + ارسال نظر
سید رضا دوشنبه 22 خرداد 1391 ساعت 18:17 http://srsreza.blogfa.com

سلام.خوش به حالتون.نوش جان...به ما نمیدید؟

نرگس چهارشنبه 24 خرداد 1391 ساعت 19:23

به یاد روزایی که بابا از دز بیاد خونه دانشجویی من و برام لوبیا بیاره و رو گاز بپزه و من به یاد روزایی بیفتم که واسه بوی لوبیا غر میزدم!! :دی

نقش دیوار دلم جمعه 26 خرداد 1391 ساعت 12:36 http://naghshe-divare-delam.blogfa.com

نوش جان،

صادق پنج‌شنبه 8 تیر 1391 ساعت 15:41

لوبیا رو باید برد علی کله اونجا هم علی کله داره؟

نه بابا اینجا هیچی نداره چاره ذغال

سرور پنج‌شنبه 8 تیر 1391 ساعت 18:46 http://khanoom-moalem.blogfa.com

چرا نمینویسییییییییی
هی میام هی میبنیم همین قضیه لوبیاست :دی
بابا فصل لوبیا تموم شد دیگه
فصل امتحانا هم هم
بنویس الی جان

خاموش میخونمت همیشه

ابوعدنان پنج‌شنبه 15 تیر 1391 ساعت 02:00 http://abooadnan.blogsky.com

یادش بخیر ما وقتی اردو می رفتیم خیلی لوبیا به ما می دادند
مطالب جالبی داری موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد