درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

بی تو....

امسال اولین سال عمرمه که چارشنبه سوری تو خونه ایم.... هر سال همه با هم میرفتیم آتیش بازی.... شوهر عمه کوچیکه همیشه میگفت هر سال چارشنبه سوری یکی از دخترا ازدواج میکنه و از جمع کم میشه... و هر سال میشمردیم اونایی که سال قبل بودن و امسال نیستن و اونایی که سال قبل تنها بودن و الان ذوج.... 

 

امسال اما 

 

کم شدن یه نفر از جمعمون انقدر سخته که هیشکی به روی خودش نمیاره که امشب چارشنبه سوریه.... همه پناه بردن به زیر پتو که کسی اشکاشونو نبینه.... 

 

پارسال... سه شنبه صب رسیدم دز.... شبش هممون رفتیم آتیش بازی... همه بودن... هر کسی جدا فشفشه و ترقه و بمب و این چیزا رو خریده بود....  چقد جیغ کشیدیم... چقد خندیدیم.... چقد همه از سروکول بابزرگ بالا رفتیم و باهاش عکس گرفتیم....  

 

امسال جاش خیلی خالیه........... 

 

هیچ وقت فکر همچین روزیو نمیکردم.... هیچ وقت..... 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
ارش سه‌شنبه 29 اسفند 1391 ساعت 23:30 http://azari66.blogsky.com/

like
دوست من فکر کنم منظور شما این بود که کسی ازدواج کرده رفته یا من داستان رو بد شنیدم
من چند سالی هست که 4 شنبه پای نت هستم بیرون نمیروم
چون فکر میکنم زمانی که اتشکده ها بودن 4 شنبه معنا داشت
ارش از تهران

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد