درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

شیر آب ظرفشور

نمی دونی که... دیروز... یه کم مونده به ظهر کپل زنگ زد... گفت الی شیر آب ظرف شور از جا کنده شده بعد همینجوری آب داره میره.... نمیدونم چیکار کنم.... بهش گفتم سریع برو به همسایه ها بگو بیان کمک... اگه کسی پیدا نکردی زنگ بزن تاسیساتی جایی بیان.... آقا نشون به این نشون که از ۱۱ ظهر تا ۶ بعد از ظهر که رسیدم خونه هنوز همینجوری آب داشت می رفت:دی... کپل هم تنها کاری که از دستش براومده بود این بود که هر چی دم دستش میاد تا آب داره میره بشوره:دی 

 

من که رسیدم خونه.... رفتم یه کم بهش ور رفتم و اینا... بعد با یه تکنیک هایی یه بلایی سرش آوردم... بعد دیدم اصن ابزارشو داریم فقط یه چیزی نیاز داره... بعد رفتم سر شیر خریدم و .... کلی کار فنی و اینا تا نیمه نصفه درست شد:دی....  

 

رفتم تاسیسات نزدیک خونمون.... بهش میگم سر شیر داری واسه ظرف شور... بعد بهم داد و انتخاب کردم و پولشو دادم و اینا.... بعد که داشتم از مغازش میومدم بیرون برگشته میگه خانوم این کارت ما رو داشته باش کاری داشتی زنگ بزن میایم براتون انجام میدیم. بهش گفتم نخواستم.... کارتت واسه خودت باشه... از صب دوستم هزار بار زنگ زده نیومدین به شیر آبو درست کنید.... بعد دیگه گفت خانوم خب الان بیام؟... گفتم نه دیگه خودم درستش کردم.... بعد اون لحظه یه حس غروری هم بهم دست داده بود:دی.... 

 

اومدم خونه.... سر شیرو به اون ابزار پایینیه وصل کردم... اصن یه کارای پیچیده ای....:دی.... بعد دیگه ای... تقریبا درست شد... دیگه قطره قطره ازش آب میرفت!... خب چیکار کنم.... فقط همین از دستم برمیومد!!.. آخرشم قرار شد فرداش یعنی امروز کپل بگه تاسیسات بیاد دوباره نیگاش کنه!!! اینم از دیروز عصر ما.... 

 

بعد  دیگه تازه مهرانگیزم تهران بود... زنگ زد گفت همو ببینیم و اینا.... واسه همین من و کپل مجبور بودیم شیر آبو ول کنیم و بریم سر قرار با مهرانگیز.... وگر نه خب درستش میکردم:دی 

 

بعد دیگه... دیشب رفتیم پدر خوب صادقیه.... بعد مهرانگیزو دیدیم.... بعد کلی حرف زدیم و اینا... خوب بود:) 

 

 

این لپ تابو فلشم دوباره بازیشون گرفته!!... دیشب نشستم کلی کدنوشتم واسه انا..... بعد ریختم رو فلش... صبح اومدم شرکت میبینم که باز رو فلشم هیچی نیست!!.... خیلی غمگینم.....:(... اصن وقت اینکه ویندوز عوض کنم ندارم.... اصن وقت اینکه لپ تابمو بدم تعمیرو هم ندارم.... کسی راه حلی پیشنهادی؟ حرفی؟ صحبتی؟....

نظرات 6 + ارسال نظر
مسعود دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 10:51

خیلی باحال بود
چیش سخته الی یه نقاشی بوده دیگه موشک که نمیخوای هوا کنی نا سلامتی فوق لیسانس داری

من اصن بلد نیستم نقاشی بکشم خب

دختراردیبهشتی دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 13:13

الیییییییییییی أ صب دارم کپلو متصور میشم که همه چیوو برده شسته :)))))))))
خیییلییییی باحالههههههههههههههه کپلللللللل
ببخشید شما سیفونم تعمیر میکنید؟؟؟؟:
نقطه چین ها با انگیزه رفتیییید بیروننن؟؟؟

تازه خودمم تراسو شستم:دی با تشت آب... اصن یه وضعی بود:دی ... بابا خیلی یهویی شد کلن 3 ساعتم پیش هم نبودیم... ولی جات خالی بود... رفتیم پدر خوب صادقیه.... اولش منو کپل بودیم... بعدش انگیزه اومد.... بعدش انگیزه رو رسوندیم و رفتیم خونه :)... جات خالی بود... در حد مرگ هم شام خوردیم:دی... بعد دیگه هوا گرم بود... کلی راه رفتیم.... بعد دیگه همین :)

مسعود دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 15:11

فک کردی خودم بلدم ؟
با خودکار یه ماشین بکش رو کاغذ یه دارو درختی هم دورش بکش ... دلم خین مکون دگه :(

من به شرطی شرکت میکنم که اول بشم... گفته باشمااااا

سمانه دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 19:05

سلام عزیزم.خوبی؟چه جالب می نویسی.ظرفشور یعنی چه؟منظورت سینک ظرفشویی هستش؟اهل کجایی که به سینک ظرفشویی میگی ظرفشور؟چه بامزه!!!

اهل دزفول :)

محسن از دنیای دوست داشتنی دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 20:08

من تا اونجاش که رفتین پدر خوب مهرانگیزو ببینین فک میکردم کپل یه دختر بچه ایه

بعد این همه سال هنوز کپلو نمیشناسی؟؟ ای بابا

. دوشنبه 27 خرداد 1392 ساعت 21:53

پیچیدگی این کاری که انجام دادین یحتمل به اندازه پیچیدگی پایان نامه هاتون نیست ؟؟

خب آخه تو پایان نامه اکسپرتیم.... تو تعویض شیر ولی نه!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد