درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

بازی جدید

دیشب من تقریبا زود رفتم بخوابم.... بچه ها بیدار بودن.... طرفای ساعت ۲ اینا بود.... پاشدم اومدم بیرون.... رفتم پیش بچه ها نشستم میبینم دارن یه بازی جدید میکنن!!!.... اولا که خواب از سرم پرید با این بازیشون.... بعدشم... اصلا نمیشه بگم چه بازی ای بود!!.... اصلا یعنی راه نداره!!.... یعنی خداااا این لحظه ها رو از این جوونا نگیر :).... یعنی من این دوستا رو نداشتم چیکار میکردم؟؟.... یعنی اگه یه روزی دیگه ماها با هم زندگی نکنیم.... من اونوقت نصف شب بیدار شم به کی بگم خدا شفاتون بده؟؟ 

یعنی عاشقشونم.... حرف ندارن :) 

  

یعنی بدش که رفتم دوباره بخوابم همش حرفاشون یادم میومد و بعدش همش لبخند تو تاریکی و تنهایی :دی

نظرات 5 + ارسال نظر
سیمین دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 11:46 http://sangesabur66.blogfa.com

حالا امشب زود نخواب... 3تایی بازی میکنیم

بمیری.... همش بهش فکر میکنم میخندم :)

باشه باشه :)))))))

دختراردیبهشتی دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 20:41

چه غلطی می کردن؟؟؟؟

وااااای نمیدونی.... شنیدن کی بود مانند دیدن.... باید بودی و میدیدی:دی

محسن از دنیای دوست داشتنی دوشنبه 31 تیر 1392 ساعت 21:13

الی پلی خدا وکیلی بوگو چه بازی بود.حالا میخای همه ندونن بیا یواش به خودم بگو.نمخای به پمبه ای بگو من برم ازش بپرسم.فقط بگو

اصلا راه نداره....

محسن از دنیای دوست داشتنی چهارشنبه 2 مرداد 1392 ساعت 21:28

بگو.الی بگو.
دلت بسوزه برام بگو.

ازشون اجازه میگیرم اگه اجازه دادن بازیشونو لو میدم

مسعود چهارشنبه 9 مرداد 1392 ساعت 05:51

عکساتونو دست کاری میکردین ؟

Naaa

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد