درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

تعطیلات

تو ترافیک 6 صبح اتوبان تهران کرج ذرت میخوردیم!!


آخر شب داشت منو از خونه خاله اینا میرسوند خونه!!


خودم تنهایی تو ترافیک تونل نیایش بودم و بارون پاییزی گوش میدادم!!


داشتیم از رستوران برمیگشتیم نگار و نفیسه تو ماشین ما بودن و آهنگ تولد برای نگار گذاشته بودیم!!


تا 4 صبح بیدار بودیم و روی پایان نامم کار میکردیم!!


مهمون خاله اینا بهم گفت خانوم شما یه لحظه برو تو اتاق با خلبان یه کار کوچیک دارم!!


خلبان رو زمین نشسته بود و من و دختر خاله و پسر خاله دوره اش کرده بودیم و ازش سوال میپرسیدیم!!


داشتیم جریان روز اول و دومی که باهم صحبت کرده بودیمو واسه زن عمو تعریف میکردیم!!


تو آسانسور میرفتیم بالا!!


از صبح تا عصر رو پروژه کار کرده بودیم و عصر خلبان رفت خونشون لباس مهمونی بپوشه بیاد شب بریم مهمونی و دیر اومد!!


و......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد