درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

همراه اول متشکریم نقطه

عصر یک روز سرد، در هال خانه دقیقا در نقطه سیمین دونی خانه، (مکانی که همیشه سیمین بساطش را پهن میکند، که سمت راستش یک کاناپه آلبالویی که مال خانم شیرازی اینا می باشد و سمت چپش هیچی! فقط دیوار است و بین دیوار و کاناپه ی آلبالویی یک شوفاژ همیشه داغ!)، مشغول کار بر روی د.ل بودم که ناگهان گوشی ام به صدا درامد!.... رضوان!... از دیدن اسمش علاوه بر خوشحالی بالقوه تعجب نیز نمودم... این وقت روز؟ بعد از این همه مدت؟.... رضوان دوست دوران دبیرستانم بود که اخیرا به لطف تکونولوژی های جدید (وایبر و واتس اپ و ...) ارتباط بیشتری باهم داریم و از روزمره هم مطلع!!... ولی صرفا در حد تایپ در گروپ بچه های دبیرستان و نه تماس مستقیم...خلاصه آنکه چند دقیقه ای(حدود 12 دقیقه) با هم صحبت نمودیم و در طول این 12 دقیقه در ابر بالای سر بنده چند علامت سوال بود که قضیه چیست که این وقت روز رضوان تماس گرفته و مفصل و بیخیال از وقت و هزینه مکالمه همچنان صحبت میکند!!... رضوان که ظاهرا متوجه علامت سوال های موجود در ابر بالای سر بنده شده بود در آخر گفت الی قبض مبایلم را زودهنگام پرداخت نموده ام یک روز مکالمه رایگان درون شبکه ای داشتم حیفم آمد صدایت را نشنوم!.... اینگونه بود که ابر های بالای سر بنده محو شدند در عوض از فرصت استفاده نمودم و هر سوال پزشکی ای که داشتم از علت گریه های زیاد نوزادی(این فقط یک مثال است) تا علت اینکه چرا انقدر تمایل به خوردن دنت بیسکوییتی دارم(این خیلی خیلی واقعی است)، را پرسیدم.....در اینجا جا دارد بصورت رسمی تشکرات فراوان را از همراه اول به جای آورم که در یک روز سرد زمستانی دلم را با شنیدن صدای یک دوست قدیمی و صمیمی گرم نمود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد