درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

روزمره

رفتیم علائدین.... تقریبا یه ساعت با حلما تو ماشین نشستم تا خلبان رفت گوشیمو برد ال سی دی شو عوض کرد و برگشت :)


زیر پل حافظ یه جای پارک گلابی پیدا کردم و پارک کردم تا برگرده... همونجایی که پارک کردم روبروم یه مغازه ماگ فروشی بود... لعنتی همه ی ماگ هاش یکی از یکی قشنگ تر بودن... رفتم تو مغازه و تا وارد شدم گفتم چقدر مغازتون خوشکله... فروشنده خانم سن بالایی بود :)...  مهربون مرتب و تر و تمیز و  میکاپ و میکروبلید و قد بلند و.... گفت نظر لطفتونه.... بعد یه ماگ برداشتم... رز گلد بود... عاشقش شدم... خریدمش اومدم بیرون...


از خرید ماگ و درست شدن گوشیم در پوست خود نمیگنجیدم :)...

نظرات 1 + ارسال نظر
پ.نوم شنبه 21 دی 1398 ساعت 01:06 http://babune.blogsky.com

شادیهای کوچیک زندگیو شاد نگه میداره
نباشه که با این اوضاع هیچی از هیچکی نمیمونه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد