درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

افکار لحظه ای

من ادم گریه رویی نیستم ها!!... آدم احساساتی ای هم نیستم.... کلا تو زندگیم فک کنم انگشت شمار بوده وقتایی که اینجوری گریه کردم اونم به اندازه ی انگشتای یه دستم ها.... نه بیشتر!.... ولی... تحمل بعضی اتفاق ها واسه ادم خیلی سخته... یه وقتایی... یه مشکلاتی پیش میاد.... که... ممکنه ادم خیلی خیلی ناراحت شه... و غصه بخوره و حتی اشک بریزه... ولی... بعد از مدتی وقتی یادش میوفته پشیمون شه که چرا اون همه خودمو اذیت کردم... و میفهمه که اتفاق مهمی نبوده و تموم شده.... و همه چی تموم میشه میره... ولی.... بعضی اتفاقات.. رو زندگی تاثیر میذاره و... و شخص رو دستخوش ضربه های روحی شدیدی میکنه.... ضربه هایی که به مرور زمان پر رنگ تر میشن و .... جبران ناپذیرند....

.

.

.

.

اینا رو اینجا مینویسم تا همیشه بمونه..... نمیدونم.... شاید یه روزی به این مشکلاتم خندیدم!.... ولی الان.... دوچار شوک شدم.... شاید این مشکلات باعث شه قدر چیزایی که بعدا به دستشون میارمو بیشتر بدونم......

چشم و بینی

وقتی که گریه میکنم......

شباهت چشم و بینی:

هر دو سرخ میشوند..... از هر دو آب میریزد پایین!!!!

تفاوتشان:

چشم هایم ریز میشوند و بینی ام بزرگ!!!!

ماهه من غصه نخور زندگی جذر و مد داره
دنیامون یه عالمه آدمه خوب و بد داره
ماهه من غصه نخور همه که دشمن نمیشن
همه که پر ترک مثل تو و من نمیشن
ماهه من غصه نخور مثل ماها فراوونه
خیلی کم پیدا میشه کسی رو حرفش بمونه
ماهه من غصه نخور گریه پناه آدماس
ترو تازه موندن گل ماله اشک شبنماس

ماهه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه
اونی که غصه نداشته باشه آدم نمیشه
ماهه من غصه نخور خیلیها تنهان مثل تو
خیلیها با زخمای زندگی اشنان مثل تو

ماهه من غصه نخور زندگی خوب داره واسش
خدا رو چه دیدی شاید فردامون باشه بهشت

ماهه من غصه نخور زندگی بی غم نمیشه
اونی که غصه نداشته باشه آدم نمیشه
ماهه من غصه نخوردنیا رو بسپار به خدا
هر دومون دعا کنیم تو هم جدا منم جدا

آرزوهای من......

وقتی به چیزی که میخوای میرسی... میبینی فکر کردن به رسیدن به اون چیز... شیرین تر از رسیدن به اون چیزه.. این یه فکر احمقانه است....... من نمیخوام همش فکر کنم و خیال پردازی کنم... من با تمام وجود میخوام به همه ی ارزو هام برسم!... و بالاخره یه روزی به همشون میرسم....  

یکی از آرزوهام اینه بتونم به جایی برسم..... که آرزو های چند نفرو برآورده کنم..... اگه دل اونا شاد باشه... منم به آرزوهام رسیدم.... 

یکی از آرزوهام اینه که خاله بشم.... و خواهر زاده هام دوستم داشته باشن..... و بهم افتخار کنن.... وای خداااااااااا...... الان یه حس عجیبی دارم..... 

فکر کردن به بعضی لحظه ها یهم هیجان میده........ احساس کدنشون حتما بی نظیره..... 

من با تمام وجود واسه رسیدن به آرزوهام تلاش میکنم.......

پسر ۶ ساله

تو ماشین نشستن.....  بابا پیاده شده بره یه چیزی بخره..... پسر ۶ ساله..... به یه نقطه خیره شده..... میگه مامان..... بیا یه تیکه زمین بخریم!..... مامان میگه زمین بخریم؟..... پسر میگه آره مامان بیا یه تیکه زمین بخریم..... مامانه میگه زمین برای چی؟...... بازم پسره اصرار میکنه که بیا بریم یه تیکه زمین بخریم..... 

مامانه نگاه پسرو دنبال میکنه....  

 

پسر به موزاییک هایی که جلوی مغازه ی موزاییک فروشیه نگاه میکنه!