درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

درباره ی الی پلی

روزمره های مامان حلما و همتا

هندوانه

 

 

 پ ن: تشکر ویژه از محسن دزنگار بخاطر ویرایش عکس

سیاست

خیلی ادم بی سیاستی هستم.... نمونه ی بارز بی سیاستیم هم میتونه وبلاگم باشه!... چون خیلی راحت همه چیزو توش مینویسم!... خیلی از کسانی که وبلاگمو میخونن منو از نزدیک میشناسن.... من راحت حرفمو میزنم.... چیزی را از دیگران پنهان نمیکنم...!!.... 

 

 

امشب از یه نفر یه چیز خیلی خیلی معمولی پرسیدم!.... یه چیزی که انتظار داشتم اونقدر بهم اعتماد داشه باشه و من اونقدر بهش نزدیک هستم که بهم بگه!... ولی نگفت!.... این در حالیه که من اگه بخوام آب بخورم بهش میگم..... کمی دلم خورده شد!....  

 

 

 

ادامه ی مطلب روزمره است!.. اونایی که حوصله خوندن متن های تکراری ندارن نرن!

ادامه مطلب ...

مشاغل

نمیدونم تا حالا با برنامه بیمه! کار کردین یا نه.... یه جایی از این برنامه عناوین شغل های مختلف اومده... که اشخاص میتونن خودشونو تحت عنوان اون شغل بیمه کنن..... تو اون شغلی که انتخاب میکنن.... حقوق روزانه و ماهانه و مزایا و پاداش و اضافه کارس و اینا همشون تعریف شدن..... 

 

داشتیم لیست ماهانه ی بیمه ی فروشنده ها رو ثبت میکردیم.... که عناوین شغل های رایج در کشور به شدت نظر منو به خودش جلب کرد!.... شغل ها به ترتیب حروف الفبا بودن... 

 

آئینه بان- آب بندکار- آب شور- آب کار- آببان- آببر- آبنبات ریز- استکان شور- اطلاعاتچی- امانتدار- باقلوا پز- برچسب زن- پادو- تند نویس- تندکار- جگر خرد کن- خشت مال- خلاصه نویس- دلاک- سر شور- کمک چوپان- کمک چونه گیر و ........... 

 

 

شغل ها خیلی زیاد بودن..... 

 

داشتم شغل ها رو میخوندم..... مامانم میگه.... چیکار میکنی؟.... میگمش بیا شغل ها رو ببین!.... داریم با هم شغل ها رو میخونیم..... مامانم میگه این همه شغل هست!.... ولی جوان ها همه بیکارن!.....

روزمره

بهش میگه سه شنبه میام خونتون.... یه کم فکر میکنه... بعد میاد پیش من... میگه سه شنبه یعنی کی؟.... میگم یعنی ۳روز دیگه..... انگشتاشو در حالت شمارش قرار میده میگه یعنی یه شب بخوابم.... یه شب بخوابم... یه شب بخوابم بعدش میاد؟.... من قربون صدقش میرم میگم آره.... میگه نه ه ه ه.... خیلی زیاده نمیخواااااااااام!!! 

 

 

------------------------------------------------------------------------- 

 

 

زنگ زدن.... گفتن ما همون داریم میریم.... تو برو دنبال عمه(عمه ی بابا).... عمه رو با خودت بیار.... زنگ زدیم به عمه گفتیمش ما داریم میایم دنبالت... اماده باش.... رفتیم دره خونشون.... درو باز کرد... از دور اشاره میداد یعنی کار دارم یه کم طول میکشه!!.... منتظر موندیم تا اومد.... گفت چادرم گم شده بود!!!..... 

رسیدیم اونجا.... اومد از ماشین پیاده شه... گفت از خونه بختت بیای دنبالم ایشالا!!! 

 

 

 

------------------------------------------------------------------------ 

 

 

 

از مهمونی برگشتیم... مستقیم رفتم مغازه.... مانتوی جدید تنم بود.... همه گفتن مبارکه.... یکی از فروشنده ها گفت ایشالا محضر بپوشیش!.... گفتمش نه!!... ما رسم نداریم بریم محضر!... عاقد میاریم خونه! 

 

 

----------------------------------------------------------------------- 

 

 

چند روز پیش مامانم واسه یه کاری زنگ زده خونشون!.... طرف گوشی رو برمیداره.... مامانم کارشو بهش میگه.... اون طرف خطی هم میگه عه!... فکر کردم زنگ زدی واسه بله برون الی دعوتمون کنی!.... مامانم هم از روی سادگی بهش گفته حالا به موقع اش واسه اونم بهتون زنگ میزنم و دعوتتون میکنم!.... اونم تلاش کرده از مامانم حرف بکشه!.... جدی؟.. خبریه؟.... باز مامانم هیچی نگفته!.... طرف همچنان ادامه داده.... یعنی الان تو مرحله ی تحقیقات هستید؟.... آهان!موندید جواب بله بدین یا نه؟.... عه!.... یعنی الان بین دو نفر شک دارید که به کدومشون جواب بله بدین؟....  آهان هنوز دختر و پسر با هم حرف نزدن!.... و همجنان بریده و دوخته... و مامانم همهیچی بروز نداده!..... آخر سر هم گفته ببین من منظوری نداشتما.... چون خودم دختر دارم و این مراحلو طی کردم خواستم اگه سوالی داری کمکت کنم...   

 

 

-------------------------------------------------------------------------- 

 

 

دلم به پازل درست کردن خوش بود!... دیگه تو این دنیا پازل هم بهم حال نمیده.... سر یه هفته تمومش کردم!..... تازه فکر کنم شبی یه ساعت براش وقت میذاشتم!... ۲ شبش هم خونه نبودیم!..  یه شب هم مهمون داشتیم....یعنی عملا فقط ۴ ساعت!... 

 

 

-------------------------------------------------------------------------- 

 

بعدا نوشت: هیچ خبری نیست.... خیال همه راحت.......

روزمره

به سلامتی آفرینش و بهشتی هم به جرگه ی خیابانهای یک طرفه پیوستند..... چه کار مسخره ای... من فکر میکنم بهتر بود آفرینشو پارک مطلقا ممنوع میکردند و میذاشتن همون 2طرفه بمونه.... بهشتی که از وقتی سر شریعتی بریدگی نداره خود به خود خلوت شده دیگه دلیلی واسه یه طرفه بودنش نیست فکر کنم!... چه برنامه های مسخره ای میریزند واقعا!.... سر فردوسی طالقانی هم که میخوان چراغ قرمز بزنن!.... اه اه اه.... شب که میشه بیشتر وقت ها ترافیک بنزین خونه وضعیت فجیعی را تو خیابون طالقانی بوجود میاره.... ولی طرح برعکس یه طرفه شدن خیابون طالقانی رو خوب اومدن.... به نظر من که خیلی جواب داد... ترافیک طالقانی از بین رفت و دیگه ملت به یه طرفه شدنش عادت کردن... این وسط چیزی که خیلی اعصابمو به هم میریزه اینه که فک کنم 3 ماهه که خیابون امام مشکل داره و بصورت لاک پشتی  دارن درستش درستش میکنن.... و روزهای جمعه که خیابان خلوت تره و باید دوبل کار کنند تا زودتر کارها تموم شه کارشونو تعطیل میکنن!!!.....  

.

خب بگذریم......

.

.

.

دیروز رفتم پیش یه دندون پزشک... چند تا سوال ازش داشتم.... یه نفر زیر دست دکتره بود... خانم منشی گفت برو تو در حین اینکه دکتر کارشو انجام میده با شما هم صحبت میکنه..... رفتم تو.... دندون پزشکه به شدت شپش بود!!!.... یونیتش کثیف.... تازه معلوم بود جدید خریده بودش... هنوز پلاستیک های بعضی قسمت هاشو در نیاورده بود.... بقیه ی دستگاه هاش همه زنگ زده.... یه اتوکلاو داشت حد اقل مال 30 سال پیش بود دستگاهه!!... دیواره هاش همش زنگ زده.... زمین مطبش چرکولک..... ولی خود دکتره ادم خوبی بود... خیلی خیلی تحویلم گرفت.... خیلی تشویقم کرد.... و کمی تا قستی راهنمایی هاش برام مفید بود...